گفتگو با مردی ۵۷ ساله که به خاطر زن صیغه ای، همسرش را با ضربه چاقو به قتل رسانده است.
به گزارش شهرآرانیوز خودش می‌گوید بیماری اعصاب و روان دارد و در سال‌های ۱۳۸۵-۱۳۸۶ برای مدتی کوتاه در بخش اعصاب و روان یکی از بیمارستان‌های مشهد که اسمش را نمی‌گوید، بستری و تحت درمان بوده است.
مدعی است اختلافاتش با زن مرحومش خیلی وقت است که ادامه داشته؛ اما آنچه در پرونده اش قید شده، طبق گفته پسر و دختر جوانش، وجود زن صیغه‌ای در زندگی آرام آن‌ها بوده که موجب بروز اختلافات و درگیری‌های پدر و مادرشان شده است. آتشی که در ظهر پنجمین روز خردادماه درست سر سفره ناهار اوج می‌گیرد و همه اعضای خانواده را می‌سوزاند. ضربه چاقو تا ۱۰ سانتی متر در گردن زن میان سال فرومی رود و تا مرد به خودش بیاید، خانه خون گرفته آن‌ها بوی مرگ می‌گیرد.
حالا، اما بعد از گذشت سه ماه تحقیقات پلیسی و قضایی، صبح دیروز متهم «ع. ص» برای تحقیقات پایانی پرونده روانه دادسرا شد و برابر قاضی صادق صفری، بازپرس ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۲ مشهد، قرار گرفت تا آخرین دفاعیاتش را مطرح کند. دراین بین، پس از تمام شدن جلسه بازپرسی به سراغش می‌روم تا گفته و ناگفته هایش را درباره روز جنایت بپرسم. شرح این گفتگو در ادامه آمده است.
چند سال دارید؟
۵۷ سال.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به گوشش (همسر مقتولش را می‌گوید) رسانده بودند که یک خانم را صیغه کرده ام. دو ماهی بود که روی اعصابم راه می‌رفت. آن روز (پنجم خرداد) سروصدا راه انداخته بود که من آمدم پایین. داشت سیب زمینی پوست می‌کند تا ناهار درست کند. دعوایمان بالا گرفت. او (مقتول) و دخترم با قابلمه تفلون به سرم زدند. من هم اعصابم به هم ریخت و به آشپزخانه رفتم و از داخل کشوی کابینت، چاقو را برداشتم که بترسانمش، اما چاقو خورد به او.
از کی با همسر صیغه‌ای تان آشنا شدید؟
سه ماه است.
همسر موقتتان چند سال دارد؟
۳۵ سال.
کجا با هم آشنا شدید؟
در املاک.
املاک؟ مغازه خودتان منظورتان است؟
مغازه املاک داشتم. همان زمان با او آشنا شدم.
از زمان آشنایی تان بگویید؟
او (همسر موقت) از شوهرش جدا شده بود و دنبال خانه‌ای برای اجاره می‌گشت. وقتی جای من آمد، خانه‌ای برایش دست وپا کردم و بعد هم او را صیغه کردم.
همسر موقتتان فرزند هم دارد؟
بله، دو تا.
آن‌ها هم از رابطه شما و مادرشان خبر داشتند؟
بله، متوجه شده بودند.
مشکلی با این ماجرا نداشتند؟
خیر.
با او مسافرت هم رفته اید؟
بله، چندبار رفتم.
شما ظاهرا به کشور ترکیه هم سفر داشته اید؟ تفریحی بوده است یا کاری؟
بله، تفریحی بود. من هر سال می‌روم.
چرا همسر و فرزندانتان را به این سفر‌ها نمی‌بردید؟ همین رفتار شما باعث سوءظن نمی‌شود؟
تنهایی می‌رفتم دیگر. هیچ وقت آن طور جا‌ها (ترکیه) حاضر نیستم دختر و همسرم را ببرم. دلیل نمی‌شود که برای قصد خاصی به ترکیه رفته باشم.
دخترتان می‌گوید همین رفتار شما و خوش گذرانی‌های تک نفره موجب اختلاف با همسر مرحومتان شده است؟ بهتر نبود که در این سفر‌ها آن‌ها را هم همراه خود می‌بردید؟
من در این زندگی یک روز خوش نداشته ام. هشت سال می‌شد که با همسرم مشکل داشتم. اصلا چرا باید بروم یک زن دیگر بگیرم.
مشکلات زندگی با همسر مرحومتان سر چه چیز‌هایی بود؟
به من نمی‌رسید و مدام گیر‌های الکی می‌داد.
روز حادثه شما رفتید داخل آشپزخانه، چرا کفگیر برنداشتید یا ملاقه؟ چرا صندلی میز ناهارخوری را برای دفاع از خود برنداشتید؟ چرا چاقو آن هم چاقویی به اندازه ۲۰ سانتی متر؟
حواسم نبود. کشو را باز کردم و چاقو به دستم آمد.
چرا به گردنش ضربه زدید؟
چاقو را برداشتم که او را بترسانم. قصد کشتنش را نداشتم.
مگر نمی‌گویید که قصد برداشتن چاقو را نداشتید. پس چطور می‌خواستید با چاقو او را بترسانید؟
عصبانی بودم و نمی‌توانستم درست تصمیم بگیرم. چاقو را برداشتم که او را بترسانم، اما همسرم جلو آمد تا با قابلمه تفلون به سرم بزند که چاقو به گردنش خورد. من به او چاقو نزدم.
دختر بیست وپنج ساله تان در صحنه حادثه بوده و همه چیز را دیده است. او می‌گوید با چاقو به گردن مادرش ضربه زدید؟
نه، من ضربه نزدم. اصلا به او نزدم.
چاقو را چگونه در دست گرفته بودید؟
(دست راستش را بالا می‌آورد، به طوری که اگر چاقو را به دستش بدهید، شکل ظاهری آن شبیه به کلنگ می‌شود. در این حالت به نوعی چاقو بر بدن فرود می‌آید که انگار با کلنگ بر زمین بکوبید.) چاقو را برداشتم، تیغه آن رو به جلو و به سمت همسرم بود و دستم را هم بالا گرفته بودم.
همسرتان چگونه خودش با چاقو برخورد کرده است؟ درصورتی که گزارش معاینات پزشکی قانونی حاکی از آن است که تیغه چاقو ۱۰ سانتی متر در گردن همسرتان فرو رفته است؟
من قصد کشتنش را نداشتم. گفتم که خودش جلو آمد تا با قابلمه تفلون به سرم بکوبد که چاقو به او فرو شد.
آن لحظه چه کار کردید؟
دستم را روی گردنش گذاشتم تا مانع از خون ریزی شوم. بعد هم با اورژانس، خودم رساندمش به بیمارستان که متأسفانه تمام کرد. بعد هم به من دست بند زدند و مرا بردند.
پیش‌تر از این هم با همسر مرحومتان درگیری داشتید؟
بله، ما خیلی اختلاف داشتیم با همدیگر و درگیر بودیم.
فکر می‌کنید فرزندانتان از خون مادرشان بگذرند؟
خوشَم (در گویش مشهدی به مادرزن می‌گویند) و پسرم رضایت دادند. دخترم، اما می‌گوید مرا قصاص کنند. او هم شوهرش پرش می‌کند، وگرنه رضایت می‌دهد. دخترم همه مدارک مرا پنهان کرده است و حتی نمی‌گذارد پسرم به ملاقاتم بیاید. بعد هم من مشکل اعصاب دارم و داغونم. دست خودم نبوده است.
همسر موقتتان هم از این ماجرا اطلاع دارد؟
بله. البته مدت عقدمان تمام شده است.
ظاهرا او هم از عملکرد شما گله‌مند است؟
چه گلایه ای؟
می‌گوید به او نمی‌رسیدید؟
نه، این طور نبوده است.
حرف آخر؟
می‌خواهم در زندان با خواهرم صحبت کنم، اما تابه حال نتوانسته ام. حاضرم همه دارایی ام را بدهم به دختر و پسرم تا بیایند و رضایت بدهند.
گزارش ارتکاب این جنایت در هفتم خرداد با عنوان «جنایت با ضربه کلنگی چاقو» در صفحه حوادث روزنامه شهرآرا به چاپ رسیده است. حادثه‌ای دل خراش که در آن مرد پنجاه وهفت ساله ظهر جمعه پنجم خرداد در خانه مسکونی اش به دلیل اختلافاتی که با همسر چهل وهفت ساله خود داشته است، پس از یک درگیری لفظی و فیزیکی با چاقوی آشپزخانه حدود ۲۰ سانتی متری ضربه‌ای مهلک به گردن همسرش وارد می‌کند. ضربه‌ای شدید که طبق نظر کارشناسان پزشکی قانونی به صورت کلنگی در قسمت قاعده گردن به عمق ۱۰ سانتی متر فرو رفته و به دلیل پارگی رگ‌های اصلی، مرگ زن را به دنبال داشته است.
زن میان سال با وجود اقدامات پزشکی در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد جانش را از دست می‌دهد. پرونده نیز پس از رسیدگی‌های پلیسی و قضایی و بازسازی صحنه جرم در خانه مقتول در خیابان بهمن ۴، روز گذشته برای آخرین بار در شعبه بازپرسی قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۲ مشهد رسیدگی می‌شود. با پایان این جلسه و اظهارات نهایی متهم در روز‌های آینده کیفرخواست صادر و پرونده برای رأی نهایی تقدیم دادگاه خواهد شد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
